www.iiiWe.com » هوشنگ سیحون

 صفحه شخصی بهروز بیگلر   
 
نام و نام خانوادگی: بهروز بیگلر
استان: زنجان - شهرستان: زنجان
رشته: کارشناسی معماری - پایه نظام مهندسی: سه
شغل:  مدیر عامل شرکت شاران زنجان
شماره نظام مهندسی:  00185
تاریخ عضویت:  1390/05/28
 روزنوشت ها    
 

 هوشنگ سیحون بخش معماری

19

منبع::::: shamkhani.com
هوشنگ سیحون
متولد سال ۱۲۹۹ تهران
فارغ التحصیل دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران
دانش آموخته دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) درمعمارى
رئیس دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران یک دوره
تدریس معمارى در دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران
عضو انجمن شوراى ملى باستان شناسى، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مرکزى تمام دانشگاههاى ایران و کمیته بین المللى ایکوموس (وابسته به یونسکو) پیش ازانقلاب
چاپ ۳ کتاب معمارى سیحون ، نگاهى به ایران (نقاشى هاى سیاه قلم) و نیم قرن آثار معمارى ونقاشى سیحون
برگزارى نمایشگاهى مشترک با پابلوپیکاسو و سالوادور دالى در
ماساچوست آمریکا ۱۹۷۲
شهروند افتخارى فرانسه
تهیه فیلمى درباره آرامگاه بوعلى سینا به کارگردانى امیرشمخانى
داراى نمایشگاه دائمى در کلکسیون دانشگاههاى هاروارد، ام آى تى، دانشگاه واشنگتن و برکلى
طراح و اجراى تعدادى از مهم ترین بناهاى یادبودى و صنعتى و شخصى درایران مانند آرامگاه بوعلى سینا (همدان)، مقبره عمرخیام ( نیشابور) ، مقبره و موزه نادرشاه (مشهد)، مقبره کمال الملک، بانک سپه تهران و...
تظاهرات معمارى مدرن و معاصر ایران آنقدر پراکنده و پوسته پوسته است که خیلى راحت نمى توان به صورت بندى آن پرداخت و از دوره یا دوره هاى مشخص سخن گفت. با استناد به همین آثار و آفرینه هاى جسته و گریخته و با نیت درک و دریافتى تاریخى و تقویمى از این خط سیر نامنظم، اما کسانى آمده اند و آن را به ادوارى کوتاه برگردانده اند و تفسیرى از آن ارائه داده اند. به مدد چنین تفاسیرى است که مى توان مهندس هوشنگ سیحون را یکى از سرآمدان معمارى معاصر ایران و یکى از هنرمندانى دانست که در دوره اى خاص خوب درخشیده است.
دوره اى را که سیحون درآن به آفرینش بناهاى یادبودى و یادواره اى مى پردازد، مهندس نادر اردلان در دانشنامه ایرانیکا، دوران پیدایش نمادهایى از یک هویت ملى روزافزون مى نامد و بناهاى خلق شده درآن را که تصاویر گذشته اى افتخارآمیز مانند آرامگاههاى نوبنیاد یا بازسازى شده دانشمندان، شاعران و قهرمانان ملى و... به شمار مى آمدند اغلب کوچک و با طرح هایى هنرمندانه و اجراهایى خوب برمى شمارد که گواه تحصیلات طراحان ایرانى در پاریس قبل ازجنگ جهانى دوم به حساب مى آید.
نخستین اثرى که مهندس سیحون ازخود به جا گذاشته ، آرامگاه بوعلى سیناى همدان است که طرح آن را در ۲۵سالگى و هنگام تحصیل در دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) ارائه مى دهد و درمسابقه اى که انجمن آثار ملى آن زمان به مناسبت بزرگداشت هزاره بوعلى سینا از سوى یونسکو برپا مى کند، جایزه اول را به دست مى آورد. جایزه اى که ساختن مقبره بوعلى سینا بود و ساختمانى که در ۲۸ سالگى او آغاز و در سى سالگى اش به پایان رسید. وقتى سال گذشته و در یک گفت وگوى اختصاصى از مهندس سیحون پرسیدم که : چطور آن همه عبارت پراکنده ونمادها ونمودهاى تاریخى هم روزگار را دریک ساختار پلى فونیک گنجاندید، که در نهایت از آن یک صداى ارکسترال و هماهنگ به چشم و گوش بیننده برسد؟ اوپاسخ داد: آرامگاه بوعلى تنها یک آرامگاه یا مقبره نیست، بلکه آرامگاه یا مقبره جزئى ازکل است که یادبود بوعلى است. من خواسته ام با عوامل و عناصر معمارى چه از نظر شکلى وچه از نظر عددى ، از راه نماد و سمبل، شخصیت بوعلى را بیان کنم. و این موضوع در ایران یا سایر جاها معمول نبوده است. شکى نیست که براى هماهنگ کردن این عناصر ممارست و پیگیرى ومطالعه فراوان لازم است که در موقع خود سعى کرده ام کوتاهى نکنم. پس با یک نوع دانش فراگیر در ترکیب و تلفیق این عناصر کوشش خود را به کار برده ام تا چیزى به دست بیاید که در برابر دید شما است. این را هم بگویم که در تمام کارهایم جزئیات ، هر قدر بى اهمیت ،از ذهن من دور نبوده و به فراموشى سپرده نشده است .
در این گفت وگوى طولانى که قرار بود در کتابى بیاید ، مهندس سیحون در پاسخ به پرسشى که از او درباره توصیف چشم انداز کلى آثار نوستالژیک اش مى کنم، چنین مى گوید: بارها و بارها به هنرجویان خودم که در حقیقت یاران هنرى من هستند گفته ام: ما از دو هزار و پانصد سال پیش تا به امروز پیشکسوتانى داشته ایم که براى ما بى اندازه گرامى و محترمند. رسالت، به ما حکم مى کند که امروز کارهایى را که در عالم معمارى وهنر از هر نوع انجام مى دهیم عمیقاً در جایگاهى باشند که درمقابل این پیشکسوتان خجل و شرمنده نباشیم. بنابراین با تمام وجود وعشق بى پایان دست به کار شویم تابه نتیجه مطلوب برسیم. به این کارها که نام بردید(آرامگاه بوعلى سینا، خیام، کمال الملک، نادرشاه و...) با خاطراتى پر از شور و هیجان نگاه مى کنم و به نظرم مى رسد که چقدر نگفته ها دارم که بایدگفته مى شد و افسوس که نیمه کاره ماند. در پدید آوردن این کارها هدفم ابداً تقلیدگذشته نبوده است، بلکه روح و جان ایران مطرح بوده است که با ابزار امروزى باید شکل مى گرفت وخودنمایى مى کرد.
او همچنین به این پرسش که اگر مى خواستید با همان روحیه به معمارى بپردازید و مجبور به ترک ایران نمى شدید، پروژه بعدى تان چه بود وچه مى توانست باشد؟ چنین پاسخ مى دهد: در پاسخ این سؤال باید بگویم که موضوع یا پروژه خاصى مورد توجهم نیست. اما آنقدر ایده ها و حجم ها و شکلهاى متعدد در ذهنم مى جوشد و در حرکت است که گفتنى نیست و متأسفم چرا امکان پیاده کردن آنها روى خاک کشورم مقدور نیست. حیف و صدحیف.
این اواخر و بعد از دو دهه سکوت و سردرگمى، پیشنهادهایى دوباره به مهندس سیحون شد که به ایران بازگردد و به طراحى و اجراى آثار مونومنتال دیگرى بپردازد که او هرگز قبول نکرد و فکر کردن به ایران در غربت را به کلنجار رفتن درخاک کشورش ترجیح داد. یکى از آن پروژه هایى که خود من واسطه پیشنهاد آن به این مهندس ارجمند شدم، پیشنهاد طراحى موزه اى با روحیه ساختمانى آرامگاه بوعلى سینا در همدان بود که پذیرفت و اجراى آن را مشروط به نظارت من بر حسن اجراى طرح کرد، که این بار پیشنهاددهندگان نپذیرفتند و بهانه آوردند!
وقتى از مهندس سیحون می پرسم که آیا هنوز خودتان را به لحاظ عاطفى یک شهروند ایرانى مى دانید یا نه؟ و آیا هنوز تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى این کشور برایتان مهم و جالب هست یا نه؟ او در پاسخ به این آخرین پرسش ام چنین مى گوید: افتخار مى کنم که ایرانى هستم و افتخار مى کنم که درموقع تولد، ایران عزیز به من این امکان را داده است که پایم را روى خاک مقدسش بگذارم. هیچ گله اى از هیچ کس ندارم و مى دانم بى مهرى ها قطعاً از روى عدم آگاهى نسبت به درون و ضمیر من بوده است.تمام تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى کشورم دقیقاً مورد توجهم مى باشند. کوچکترین تصرف، کوچکترین ناملایمتى، کوچکترین خرابى نسبت به آثار ایران آنچنان تأثیر نامطلوبى در قلبم مى گذارد که قادر به بیان آن نیستم.بعضى دخل و تصرفات در آثار اصفهان و یزد و سایر شهرها که پر از شاهکارها هستند شدیداً مرا متأثر و متأسف مى کند. به طورى که حس مى کنم یک قسمت از وجود ایرانم را مجروح کرده اند و زخم زده اند. به هر حال خودم را فدایى آن سرزمین مى دانم و برایش آرزوى پیشرفت و بارورى دارم.
یک بخشى از شهرت مهندس سیحون هم به نقاشى ها و به ویژه طراحى هاى او برمى گردد. نقاشى هایى که به نوعى از مینیاتور آغاز شده و در نهایت نیز بدان رسیده است. ماجراى این فرگشت را من در نقدى بر آثار او آورده ام و اینجا مجال پرداختن به آن نیست. یکى از مهمترین رویدادها در زندگى هنرى مهندس سیحون هم که دائم روى آن تأکید مى شود، نمایشگاه هاى مشترک سیحون و پابلو پیکاسو غول هنر قرن بیستم است. در نخستین نمایشگاه مشترک این دو هنرمند که در سالهاى دهه پنجاه در تهران و در گالرى دولتى مهرشاه برگزار مى شود، تنها یک بشقاب سرامیک خریدارى شده از آثار پیکاسو به نمایش درمى آید و باقى آثار مربوط و متعلق به سیحون است. برگزارى چنین نمایشگاه به اصطلاح مشترکى و آن هم با چنین عنوانى شاید در تاریخ هنر جهان بى سابقه بوده باشد! داستان نمایشگاههاى مشترک سیحون وپیکاسو به همان نمایشگاه معروف ختم نمى شود و بار دیگر در ماساچوست آمریکا و این بار با همراهى آثارى از سالوادور دالى برگزار مى شود. در این نمایشگاه انگار برخى از منتقدان آمریکایى - چنان که مى گویند - از کلاف هاى سردرگم سیحون و بافه هاى خط او استقبال مى کنند و از آنها به عنوان آثارى با ارزش و به یاد ماندنى یاد مى کنند.
و اما مهندس هوشنگ سیحون در سال ۱۲۹۹ و در خانواده اى اهل موسیقى به دنیا مى آید.پدر بزرگ او میرزا عبدالله بنیانگذار موسیقى سنتى و معروف به پدر موسیقى سنتى ایران بوده است و مادرش (مولود خانم) از نوازندگان تار و سه تار و معلم زنده یاد احمد عبادى که دایى سیحون به حساب مى آید. او بعد از راهیابى به دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران استعداد خود را از نقاشى به معمارى توسعه مى دهد و به دعوت آندره گدار (رئیس اداره باستان شناسى وقت ایران) براى ادامه تحصیل راهى پاریس و دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) مى شود و حدود ۳ سال تحت تعلیم اوتلو زاوارونى به تکمیل دانش معمارى خود مى پردازد و در سال ۱۹۴۹ به درجه دکتراى هنر مى رسد.
مهندس سیحون بعداز طراحى و اجراى آرامگاه بوعلى سینا (همدان ) پروژه هاى زیادى را طراحى و اجرا مى کند که از جمله آنها مى توان به مقبره عمرخیام (نیشابور)، مقبره کمال الملک (نیشابور)، مقبره و موزه نادرشاه افشار (مشهد)، مجلس شوراى ملى ، موزه توس (مقبره فردوسى )، کارخانه نخ ریسى کوروس اخوان، کارخانه آرد مرشدى ، سازمان نقشه بردارى کل کشور ، بانک سپه (توپخانه )، مجتمع آموزشى یاغچى آباد ، سینما آسیا، سینما سانترال ، کارخانه کانادادراى (زمزم فعلى ) در تهران و اهواز ، کارخانه یخ سازى کورس اخوان و حدود ۱۵۰ خانه و ویلاى خصوصى براى شخصیت هاى مشهور آن زمان اشاره کرد که تقریباً همه به اقتضاى کانسپتى که داشته اند از مصالح ساده و مقاوم محلى تشکیل شده اند و آموزه هاى کلاسیک بوزار پاریس در آنها پیاده شده است.
سیحون همچنین در طول آن سالها عضو شوراى ملى باستان شناسى ، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مرکزى تمام دانشگاههاى ایران و کمیته بین المللى ایکوموس (Icomos) بوده و به مدت ۱۵ سال مسؤولیت مرمت تمام بناهاى تاریخى ایران را برعهده داشته است.از دیگر مسؤولیت هاى مهم این معمار و مهندس ایرانى، یکى هم ریاست دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران در یک دوره و سالها تدریس معمارى دراین دانشکده بوده است که در آن دوره شاگردان به نسبت موفقى تربیت مى شود.
مهندس هوشنگ سیحون بیش از دو دهه است که در ونکوور (کانادا) زندگى مى کند و در آنجا به طراحى و نقاشى و تعلیم هنر مشغول است و هر از گاهى بزرگداشتى از سوى برخى مجامع خصوصى و دولتى و دانشگاهى خارج از کشور براى او برگزار مى شود.

پنجشنبه 3 شهریور 1390 ساعت 13:55  
 نظرات    
 
بهروز بیگلر 15:32 شنبه 5 شهریور 1390
4
 بهروز بیگلر
هوشنگ سیحون متعلق به سومین نسل معماران ایرانی است که تحصیلات خود را در اروپا انجام دادند . در همان سالهای 2507، هنگامیکه سیحون پس از پایان تحصیل در مدرسه بوزار پاریس به ایران آمده و شروع به کار کرد " سبک بین المللی " تا حد زیادی در میان معماران رواج یافته بود . در تهران به خصوص در محله های جدید شمال شهر بیش از پیش الگوهای این سبک بویژه در خانه سازی رعایت می شد .
اما دانشکده هنرهای زیبای تهران از همان ابتدای تاسیس روش آموزش بوزار پاریس را برگزید و سیحون نیز خود فارغ التحصیل همین دانشکده بود .
مدت یک ربع قرن ، آنچه که این معمار و معدود همکاران او در ایران ساختند و آموزش دادند ، سرمشق و نمونه کار نسل های بعدی معماران دانشگاه دیده ، حرفه ای های قدیمی و حتی بساز و بفروشها قرار گرفت . ازبناهای مجلل و تشریفاتی که دارای ارزش نمودگاری هستند تا ساختمانهای ساده کوچک در دورترین نقاط کشور هیچیک از این زبان معماری به دور نماندند.در دهه های بعد از جنگ جهانی دوم شیوه های معماری سنتی که عبارت بود از تکرار تعداد معدودی نمونه های اصلی معمارانه برای بناهای مختلف ، به خصوص در شهرهای بزرگ به کلی کنار گزارده شده بود .
احداث خیابانهای سراسری و شبکه جدولی شهری بافت شهری سنتی را دچار دگرگونی اساسی کرده و قطعات مالکیت منظم و مستطیل شکل به وجود آورد .با این تغییرات ساختی در شکل شهر به دوران معماری درون گرا با حیاط مرکزی پایان داده شد و معماران به الگوی تک بناهای جدا از یکدیگر روی آوردند .بدینسان فضای تاریخی جای خود را به محیط جدیدی می داد که روحیه مدرنیزم (نوینگرایی ) در آن بیش از پیش دیده می شد .جهت اصلی معماری که در گذشته روی به سمت یک مرکز روحانی داشت جای خود را به معماری داد که به سمت تحول و آینده گرایش داشت . بخشهای مسکونی شبکه راسیونالیست شهری به وجود آوردند . و کاخهای دولتی و بناهای عمومی که نمودار تحکیم قدرت مرکزی و دولت بود بیشتر در فضاها و میادینی جای گرفتند که از ویژگیهای فضاهای شهری نئوکلاسیک بهره داشت . این دو جنبه معماری که یکی ضرورت ایجاد بناهای ساده و عملی بود و دیگری نیاز به نمایش ارزشها و مظاهر فرهنگی نظام زمانه ، زمینه مناسب خود را در دوگانگی آموزش بوزار در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم یافت .
معرفی کار هوشنگ سیحون فرصتی است مناسب برای آنکه بتوان به جریان پیدایش و تحول معماری نوین در ایران و تاثیر مکاتب مختلف فرهنگی بر این معماری نگریست . بعد از جنگ جهانی دوم اروپا غرق در مسئله بحران مسکن بود .معماران در این فرصت روی به نظریه های فونکسیونالیستی که در سالهای بین دو جنگ تحول یافته بود آوردند و برای جبران خرابیهای حاصل از جنگ روی به امیدها و آرزوهای مدرنیزم آوردند . شهرها و محله ها به این ترتیب به سرعت ساخته می شد . ایران در آن هنگام آهسته آهسته گام در راه شهرنشینی متعادلی می گذاشت و به تدریج بناهای عمومی یعنی بناهای اداری ، خدمات عمومی گوناگون و بناهای تشریفاتی جای خود را در شهرها باز می کردند . مسکن جدید نیز از جانب گروهی اجتماعی محدود و روشنفکری ساخته می شد که در آن دوران آداب زندگی فرنگی را کم و بیش آموخته و میل بر ان داشت که تحول را از خانه خود آغاز نماید . در اروپا درست به عکس قدرت اقتصادی این گروه اجتماعی بعد از جنگ جهانی دوم رو به ضعف نهاده بود و الگوی ویلای وینی VIENNOISE سالهای بین دو جنگ جای خود را بیش از پیش به الگوی مسکن اجتماعی و یا به اصطلاح آپارتمان سازی می داد . چنانکه می دانیم الگوهای اخیر توانستند در سی سال بعد از جنگ سیمای شهرهای اروپایی و حومه ها را به کلی زیر و رو کنند .
در ایران و بخصوص در تهران نه تنها گروه نوخواسته روشنفکر و متمکن بلکه آن دسته از شهرنشینان سنتی نیز که با افکار جدید تماس حاصل کرده بودند ، متمایل به ترک مرکز مسکونی و تجارتی شهر ( بازار و محله های اطراف آن ) شدند و به تدریج خانه های خود را در شمال شهر در دامنه کوه البرز بنا نهادند . در اختیار داشتن قطعات بزرگ زمین و نبودن یک بافت شهری پیشین برای شکل دادن به این قطعات موجب شد که محله های جدید تهران نه به صورت یک استخوان بندی شهری بلکه پیرو الگوهایی شبیه به حومه شهرهای آمریکا شکل بگیرند .
در واقع باید پذیرفت که پس از بوجود آمدن محورهایی مانند سپه ، فردوسی و شاهرضا ، مکانهای شهری موفقی که قادر باشند مرکزیت و خصوصیات ویژه ای برای تهران تعریف کنند به وجود نیامد . مرکز شهر در محدوده ای که بین دو جنگ ایجاد شده بود باقی ماند و بخشهای مسکونی پراکنده در خارج آن شروع به شکل گرفتن کرد .درجریان این مهاجرت خطی به سمت دامنه البرز معمار تهرانی با مسئله تک خانه رو به رو بود ، تک خانه ای که هیچگونه گفتگوی معمارانه با یک بافت شهری موجود را در برابر خود نداشت .در حالیکه معماران فرنگ دیده نسل اول توانسته بودند تیپولوژی مسکن بسیار قوی شهری بوجود آورند و " سبک بین المللی " را با بافت جدولی تهران هماهنگ سازند ، معماری جدید سرچشمه الهام خود را د ر ویلای منفرد از نوع رایج حومه SUBURBIA در آمریکا یافت . اما در بناهای عمومی که ضرورتا " در نقاط مرکزی شهر باید ساخته می شد معماران از الگوهای فونکسیونالیست پیروی کردند . استفاده از تکنولوژی ساختمانی جدید ، ایجاد فضاهای چند مصرفی و کاربرد زبان معماری راسیونالیست ، تیپولوژی جدید را برای بناهای عمومی به وجود آورد که به تدریج جای بناهای عممی پیش از جنگ راکه دارای روحیه نئوکلاسیک بودند گرفت .
بناهای یادبود سومین گروه ساختمانهای این دوره بود و در حقیقت تنها فرصت کامل برای ابراز یک زبان صرف معمارانه . برای معمارانی که در مدرسه بوزار فرانسه آموزش دیده بودند کمتر این موفقیت پیش می آمد که بتوانند عظمت و ابهت زبان معاری را که در بوزار فرگرفته بودند درساختمانهای خود به کار گیرند . بناهای یادبود این فرصت را برای آنان فراهم آورد . اما باید به خاطر داشت که مونومانتالیزم بوزار با سبک آکادمیک پیش از جنگ که ملهم از جنبشهای معماری آلمانی سالهای اولیه قرن بیستم بود WERKBUND به کلی تفاوت داشت .
بوزار بعد از جنگ نیز به کلی با بوزار قرن نوزدهم که پیرو سبکی تاریخی گرا بود تفاوتهایی پیدا کرده بود . عطف به جوهر تاریخ جای خود را عطف به عناصر شکلی تاریخ گذشته داده بود و در نتیجه عطف به عناصر شکلی متعلق به دورانها و سبکهای متفاوت ، این برداشت آزاد و التقاطی از دورانهای گذشته اصطلاحا ECLECTISME نامیده می شود .از آنجا که دیگر نظم هندسی بیانگر معنی و محتوی نظم معماری دوره معینی نبود و در عوض به مفاهیم مجردی مانند تناسب ، تقارن و غیره تقلیل یافته بود ، لذا معمار نیز امکان یافته بود که فانتزی های هندسی خود را آزادانه به کار اندازد .
از سوی دیگر کتاب معروف لوکوربوزیه VERS UNE ARCHITECTURE تاثیر بسیاری در محافل معماری گذاشته بود و اهمیت تاریخ ، را به عنوان سرچشمه الهام زبان معماری به کلی ضعیف کرده بود . گرچه تاثیر این کتاب هرگز از درگاه بوزار به درون رخنه نکرد لیک در سست کردن پایه های تاریخ گرای بوزار نقش موثری را ایفاء کرد .
بدین ترتیب زبان مونومنتال جدیدی در معماری بنا های یادبود و آرامگاهها نسج گرفت . ترکیب "( کمپوزیسیون ) غیر مترقبه نقشه به جای تکرار الگوی تثبیت شده تاریخی ، به کار بردن نشا نه های خارجی معماری سنتی ایران و استفاده التقاطی از تکنولوژی های گوناگون ساختمانی خصوصیات اصلی معماری مونومنتال این دوره را تشکیل می دهند .
توجه اصلی معمار معطوف به ابداع شگردی ها و نوآوریها بود .مفهوم " فضا " در این معماری چندان جایی نداشت و در عوض " تاثیرها " EFFETS اهمیت بسیار یافتند . بدین ترتیب نما اهمیت خارق العاده یافت و مهمترین جنبه نمایشی بنا را به خود اختصاص داد .
می بینیم که در این سبک ، تاریخ روابط ماهوی میان شکل ها و حجم های جای خود ]را[ به تاریخ موتیف ها MOTIFS داده است و معمار تمام کوشش خود را در راه ضبط و ترکیب موتیف های معماری های دوران گذشته به میل و ابتکارشخصی خود به کار برده است .
بدین ترتیب ملاحظه می شود که در دوران خاصی بحرانی که معمار بوزار ناگزیر از تسلیم به نیازهای فوری و حیاطی جامعه و ساده کردن زبان هنری خود است بنای یادبود موضوع استثنایی و جالبی را تشکیل می دهد که معمار بتواند در آن به طریق اولی قوانین بازی خود را به کار اندازد ، قوانینی که در غیر این صورت اعتبار تاریخی خود را از دست داده بودند .
معماری هوشنگ سیحون نیز از بیشتر این خصوصیات برخوردار است . ویلا ها ، بناهای عمومی شهری و بناهای یادبود سه فرصت جداگانه را برای کاربرد سه زبان مختلف برای او به وجود آوردند .
ویژگی کار این معمار را باید در نحوه استفاده از مصالح دید . او نخستین معمار ایرانی بود که آهن و سیمان را به طور عیان در ساختمان به کار برد . وضوح ساخت و شهامت در بیان بی پرده آن که با بانک سپه و اداره پست آغاز شد در خانه ها نیز شکل خاص خود را یافت .کار سیحون از خانه دکتر بابک که از سبک بین المللی بی تاثیر نیست تا منزل خودش در دروس راه مشخصی را طی کرده است .وضوح ساخت ، یافتن حساسیت و سلیقه شخصی نسبت به ترکیب سنگ و آهن را باید در حقیقت موفق ترین بیان او از لحاظ مصالح دانست . سیحون در تحول بعدی خود و به سبب نگاهی که همواره به معماری ایران داشت ارزشهای دیگری را درکار خود گسترش داد .از آن جمله است استفاده از شکلها و عناصر معماری عامیانه ، استفاده از آجر نه تنها در پوشش بلکه هم چنین به منظورهای نمایشی و تزئینی و توجه به برخی جزئیات . باید معتقد بود که با وجود همه برداشتهای التقاطی و تنوع جویی ها ، کار سیحون همواره از نوع خلوص در کاربرد ماده ، برخوردار بوده است . خانه شمشک حد تکامل او درترکیب سنگ و چوب است . همچنانکه ساخت آجری خالص مجموعه آموزشی فرح نمودار پختگی سیحون در رسیدن به یک نوع کمال و حرفه در زبان آجر است .
در نگاه دقیقتربه تصویر برخی آثار او این جنبه ها از نزدیک ملاحظه می شوند .
نسرین فقیه -1356
منبع : پایگاه همکلاسی
بهروز بیگلر 15:34 شنبه 5 شهریور 1390
4
 بهروز بیگلر
از تمامی عزیزانی که به این پست نظر مساعد داشتن تشکر میکنم امیدوارم بتونم با حمایت دوستان بخش معماری رو سرو سامان بدیم و فعالیتش رو بیشتر کنیم
جواد عزیزی اجیرلو ، مهندس آذین ، جعفر نظری ، مصطفی مجرد ، امیریاشار فیلا ، فخرالدین عزیزی کوزه رش ، نوید موذن ، شادین امانی ، شهرام محمدی اقدم ، ِِِشکوفه سلیمی ، علیرضا احمدی ، میثم سید بخشی ، جواد دلیری راد
بهروز بیگلر 23:55 شنبه 5 شهریور 1390
5
 بهروز بیگلر
یه نکته جالب علت مخالفت با پست بالا ؟؟؟؟؟کسی جوابی داشت بده/